سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرزمین نور

کمیل دوشنبه 85/9/13 ساعت 6:42 عصر

به نام خالق یکتا

خدایا ا زتو درخواست می کنم با آن رحمت وسیع بی انتهایت که همه موجودات را فراگرفته است و به توانایی بی حدت که برهر چیز مسلط و قاهر است وهمه اشیاء خاضع و مطیع اوست و تمام عزتها در مقابلش ذلیل و زبون است وبه مقام جبروت و بزرگیت که همه قدرتها برابر او مغلوبست .

و بعزت و اقتدارت که هر مقتدری از مقاومتش عاجز است و به عظمت و بزرگیت که سراسر عالم را مشحون کرده است و به پادشاهیت که بر تمام قوای عالم برتری دارد و بذات پاکت که پس  از فنای همه موجودات باقی و ابدیست و به نامهای مبارکت که درهمه ارکان عالم هستی تجلی کرده است و به علم ازلیت که بر تمام موجوات محیط است و به نور تجلی ذاتت که همه عالم را روشن ساخته است . ای نور حقیقی وای منزه از توصیف ای پیش از همه سلسله و بعد ازهمه موجودات پسین .

خدایا ببخش آن گناهانی راکه پرده عصمتم را میدرد . خدایا ببخش آن گناهنی راکه بر من کیفرعذاب نازل می کند . خدایا ببخش آن گناهانی راکه در نعمتت را به روی من می بندد. خدایا ببخش آن گناهانی راکه مانع قبول دعاهایم می شود . خدایا ببخش آن گناهانی راکه بر من بلا می فرستد . خدایا هر گناهی که مرتکب شده ام و هر خطائی از من سرزده همه راببخش . ای خدای من بیاد تو بسوی تو تقرب می جویم و ترا سوی تو شفیع می آورم و از درگاه جود و کرمت مسئلت می کنم که مرا به مقام قرب خود نزدیک سازی و شکر و سپاست را به من بیاموزی . و ذکر و توجه حضرتت رابر من الهام کنی . خدایا ا زتو مسئلت می کنم باسوالی ازروی خضوع و ذلت و خشوع ومسکنت که کار بر من آسان گیری و به حالم ترحم کنی ومرا به قسمت مقدر خود خوشنود و قانع سازی . و درهر حال از فقر و غنا وعزت و ذلت و پیری و جوانی مرا متواضع گردانی . خدایا من از تو مانند سائلی درخواست میکنم که درشدت فقر و بیچارگی باشد و تنها به درگاه تو درسختیها ی عالم عرض حاجت کند وشوق و رغبتش به نعم ابدی که حضو ر تست باشد ای خدا پادشاهی تو بسیار با عظمت و مقامت بسی بلند است . و مکر و تدبیر ت در امور پنهان است و فرمانت در جهان هویداست و سطوت و قهرت بر همه عالم غا لبست و قدرتت در همه عالم نافذ است و کسی ا زقلمرو حکمتت فرار نتواند کرد .

خدایا من کسیکه گناهانم ببخشد و بر اعمال زشتم پرده پوشد و کارهای بدم از لطف و کرم به کار نیک بدل کند جز تو کسی نمییابم که خدااین تواند. خدائی جز تونیست ای ذات پاک ومنزه ستایش مخصوص توست ومن به عصیان برخود ستم کردم و از نادانی برنافرمانی تو جرئت یافتم ودلم آرام و خاطرم آسوده به این بود که همیشه مرایاد کردی و برمن لطف فرمودی ای خدا ای مولای من چه بسیار کارهای زشتم مستور کردی و چه بسیار بلاهای سخت از من بگردانیدی و چه بسیار ا ز لغزشها که مرا نگاه داشتی و چه بسیار ناپسندها که ا زمن دور کردی و چه بسار مدح وثنای نیکو که من لایق آن نبودم و تو ازمن بر زبانها منتشر ساختی .

ای  خدا غمی بزرگ در دل دارم وحالی بسیار ناخوش و اعمالی نارسا و زنجیرهای علایق مرا دربند کشیده و آرزوهای دور و دراز دنیوی از هر سوی مراباز داشته وجانم رابر زندان بلاکشیده و دنیا به خدعه و غرور ونفس به جنایت وامروز وفردا کردن مرا فریب داده است.

ای خدای بزرگ وسید من بعزت و جلالت قسم که عمل بد و افعال زشت من دعای مرا از اجابتت منع نکند . و به قبایح پنهانم که تنها تو بر آن آگاهی  مرا رسوا نگردانی . و بر آن چه ا زاعمال ناشایسته در خلوت به جا آورده ام و تقصیر و نادانی و کثرت اعمال و غفلت و شهوت که کرده ام کرم کن و زود به عقوبت مگیرای . خدا بعزت و جلالت سوگند که با من درهمه حال رافت و رحمت فرما و در همه امور مهربانی کن . ای پروردگار جز تو من که را دارم تا از او درخواست کنم که غم و رنجم را برطرف سازد و به ا عمالم از لطف توجه کند . ای خدا ای مولای من تو بر من حکم ودستور ی مقرر فرمودی و من در آن بنافرمانی پیرو هوای نفس گردیدم و خود رااز وسوسه دشمن نفس و شیطان که معصیتها را در نظرم جلو ه گر ساخته و فریبم داد خودراحفظ نکردم و قضای آسمانی نیز مساعدت کرد تا آنکه من دراین رفتار از بعض حدود و احکامت قدم بیرون نهادم و در بعضی اوامرت راه مخالفت پیمودم حالی درتمام این امور تراستایش می کنم . ومرا درآن چه رفته است برتو هیچ حجتی نخواهد بود . با آنکه دراو قضای تو بوده وحکم و آزمایش تو مرابه آن ملزم ساخته  با این حال بار خدایا بدرگاهت پس از تقصیر وستم بر نفس خود باز آمده ام و عذر خواهی و پشیمانی و شکسته دلی و تقاضای عفو و آمرزش و توبه و زاری و تصدیق واعتراف بر گناه خود نه ا زآن چه کردم مفری دارم و نه جای که برای اصلاح کارم به آنجا  رو کنم و پناه برم مگر آن که تو باز عذرم بپذیری ومرادر پناه رحمت بی منتهایت داخل  کنی ای خدا، کرم کن و عذرم بپذیر و بر این حال پریشانم ترحم فرما و ا ز بند سخت گناهانم رهائی بخش. ای پروردگار من، بر تن ضعیف و پوست رقیق و استخوان بی طاقتم ترحم کن و در آتش قهر مسوزان ای خدائیکه در اول به خلعت وجودم سرافراز کردی و به لطف و کرم یاد فرمودی و به تربیت ونیکی پرورش دادی و به غذا از اول عنایت داشتی . اینکه به همان سابقه کرم واحسانیکه ا زین پیش بامن بودت بر من ببخش ای خدای من وای سید ومولای من آیا باورکنم مرا در آتش می سوزانی با وجود آنکه به توحید و یکتائیت گرویدم و با آنکه دلم به نور معرفتت روشن گردید وزبانم به ذکرت گویا شده و در باطنم عقد محبتت استوار گردید و بعد از آنکه ازروی صدق وخضوع ومسکنت به مقام ربوبیتت اعتراف کردم هیهات که باور نمی کنم توای خدا ا زآن کریمتر و بزرگوارتری که آن کس را که خود تربیت کرده ای ضایع گذاری و آنرا به مقام قرب عطا کردی باز دور گردانی و آنرا که بر در خود پناه دادی بازاز درگاه رحمتت برانی و آن را که تو خود کفایت امرش نموده در حقش مهربان بودی بازبدست بلا و عقوبتش سپاری .

کاش ای خدای من و سید ومولای من ، من بدانستمی که تو آتش قهر و عذابت رامسلط می کنی بر آن رخسارها که در پیشگاه عظمتت سر به سجده عبودیت نهاده اند یا بر آن زبانها که ا زروی راستی ناطق به توحید تو و گویا به حمد تواند یا برآن دلها که ازروی صدق ویقین به خدای تومعترفند . ویا برآن جانها که از علم ومعرفت در پیشگاه جلالت خاضع وخاشعند ؟ و با اعتقاد کامل از درگاه کرمت آمرزش می طلبند و هیچکس به تو این گمان نمی برد و چنین خبری از تو ای  خدای با فضل وکرم به ما بندگان نرسیده در صورتیکه تو خود بی طاقتیم رابر اندک رنج وعذاب دنیا و آلامش میدانی با آنکه رنج و الم دنیا اندکست و زمانش کم است و دوامش نا چیز است ومدتش کوتاهست . پس من چگونه طاقت آرم و عذاب عالم آخرت و آلام سخت آن عالم را تحمل کنم و حال آنکه مدت آن عذاب طولانیست و زیست در آن همیشگی است . وهیچ بر اهل عذاب در انجا تخفیفی نیست . چندانکه آن عذاب تنها ا زقهر و غضب و انتقام توست . که هیچکس ا زاهل آسمان و زمین تاب آن ندارد ای سید من پس من بنده ناتوان، ذلیل وحقیر و فقیر و دور مانده تو چگونه تاب آن عذاب دارم . ای خدای من ای پروردگارو سید ومولای من ا زکدامین سختیهای امورم بسویت شکایت کنم وا زکدام یک بدرگاهت بنالم و گریه کنم واز درد ناکی عذاب آخرت بنالم یا از طول مدت آن بلای  سخت زاری کنم .

پس تو مرا با دشمنانت اگر به انواع عقوبت معذب گردانی و بااهل عذابت همراه کنی واز جمع دوستان و خاصانت جداسازی در آن حال گیرم که بر آتش عذاب تو ای خدای من وسید و مولا و پروردگار من صبوری کنم چگونه بر فراق تو صبر توانم کرد وگیرم آنکه بر حرارت آتشت شکیبا باشم چگونه چشم ا زلطف و کرمت توانم پوشید یا چگونه در آتش دوزخ آرام گیرم با این امیدواری که به عفو و رحمت بی منتهایت دارم باری بعزتت ای سید ومولای من براستی سوگند می  خورم که اگر مرا با زبان گویا دوزخ گذرای من در میان اهل آتش مانند داد خواهان ناله همی کنم  وبسی فریاد می زنم ومانند آنکه عزیزی گم کرده ا زفراق تو زارزار می گیرم و به صدای بلند تر  می خوانم که ای یاور اهل ایمان و ای منتهای آرزوی عارفان وای فریاد رس فریاد خواهان وای دوست دلهای راستگویان وای یکتا  خدای عالمیان آیا در باره توای خدای پاک ومنزه و ستوده صفات گمان می توان کرد که بشنوی در آتش فریاد بنده مسلمی را که به نافرمانی در دوزخ زندانی شده و سختی عذابت را به کیفر گناه می چشد ومیان طبقات جهنم به جرم وعصیان محبوس گردیده وضجه وناله اش با چشم انتظار و امیدواری به رحمت بی منتهایت بسوی تو بلند است و به زبان اهل توحید ترا می خواند و به ربو بیتت که لازمه اش لطف و کرم است متوسل میشود و باز چگونه در عذاب خواهد ماند ؟ در صورتیکه به سابقه حکم نامنتهایت چشم دارد یا چگونه آتش به او رسد در حالی که به فضل و کرمت امیدوار است . یا چگونه شراره های آتش او رابسوزاند با آنکه تو خدای کریم ناله اش را می شنوی و مکانش را در آتش می بینی یا چگونه شعله های دوزخ بر او احاطه کند با آنکه ضعف و بی طاقتیش را میدانی یا چگونه  در طبقات آتش به خود می پیچد و مضطرب بماند با آنکه تو به صدق دعای او آگاهی یا چگونه ماموران دوزخ او رازجر و آزار کنند با آنکه به صدای یارب یارب ترا می خواند یا چگونه به فضل تو امید آزادی از آتش دوزخ داشته باشد و تو اورا به دوزخ واگذاری . هیهات که هرگز چنین معروف نباشد واین گمان نرود به رفتار با بندگان موحدت که همه احسان وعطا بوده این معامله شباهت ندارد و پس من به یقین قاطع میدانم که اگر تو بر منکران خدائیت حکم به آتش قهر خود نکرده و فرمان همیشگی عذاب دوزخ را به معاندان نداده بودی محققا تمام آتش دوزخ را سر د وسالم می کردی وهیچ کس رادر آتش جای نمی دادی واما توای خدا نامهای  مبارکت مقدس است و باقسم یاد کرده ای که دوزخ را از جمیع کافران جن وانس پرگردانی ومعاندان را تنها در آن عذاب مخلد سازی وتراستایش بی حد وعظیم سزاست که با وجود آنکه خویش را ثنا گفتی و به همه خلق از بزرگواری و صرف لطف و کرم انعام نمودی باز در کتاب خود فرمودی آیا در آخرت اهل ایمان با فاسقان یکسانند هرگز یکسان نیستند ای خدای من وسید من هم ا زتودرخواست  می کنم به مقام قدر و آن قدرت ازلیکه مقدرات عالم بدان کردی وبه مقام قضای  مبرم  که بر هرکه فرستادی غالب و قاهر شدی که مرا در همین ساعت ببخش و درگذری از هر جرمی وهر  گناهی که کرده ام وهر کارزشتی پنهان داشته ام وهر عمل آشکار یا پنهان به جهالت مرتکب شده ام وهر کار بدی را که فرشتگان عالم پاک را مامور نگارش آن نموده ای که آن فرشتگان رابه حفظ هر چه کرده ام موکل ساختی وشاهد اعمالم با جوارح واعضای من گردانیدی وفوق آن فرشتگان تو خود مراقب من وشاهد وناظر بر آن اعمال من که ا زفرشتگان هم به فضل ورحمت پنهان. همه را ببخشی ونیز درخواست می کنم که مرا حظ وفر بخشی  ازهر چیز یکه می فرستی وهر احسانیکه می افزایی و هر نیکوئیکه منتشر می سازی وهر رزق وروزیکه وسیع می گردانی وهر گنه که می بخشی وهر خطا که بر آن پرده می کشی به من از همه این امور بهره وافر عطا کن ای رب من ....

ای خدای من ای سید ومولای من ای کسیکه زمام اختیارم به دست اوست ای  واقف از حال زار وناتوانم ای آگه از بینوائی ووضع پریشانم ای رب من ....از تو درخواست می کنم به حق حقیقتت و به ذات مقدست وبزرگترین صفات واسماء مبارکت که اوقات مرادرشب وروز به ید خود معمور گردانی و پیوسته به خدمت بندگیت بگذرانی واعمالم را مقبول حضرتت فرمائی تا کردار وگفتارم همه یک جهت و خالص برای تو باشد واحوالم تا ابد به خدمت وطاعتت مصروف گردد ای سید من ای کسیکه تمام اعتماد وتوکلم بر اوست وشکایت از احوال پریشانم به حضرت اوست ای رب من ...لطفی کن .

وبا اعضاء وجوارحم در مقام بندگیت قوت بخش ودلم را عزم ثابت ده وارکان وجودم رابه خوف وخشیت سخت بنیان ساز و پیوسته به خدمت درحضرتت بدارتا آنکه من در میدان طاعتتت بر همه پیشینیان سبقت گیرم واز همه شتابندگان بدرگاهت زودتر آیم وعاشقانه با مشتاقانت به  مقام قرب حضرتت بشتابم ومانند اهل خلوص به تو نزدیک گردم وبا اهل ایمان در جوار رحمتت همنشین باشم خدایا وهر که بامن بد اندیشد تو مجازاتش کن وهر که مکر ورزد به کیفرش برسان ومرا به لطف ورحمتت نصیب بهترین بندگانت عطا کن و مقام مقربترین ومخصوص ترین خاصان حضرتت کرامت فرما که هیچکس جز به فضل و رحمتتت این مقام نخواهد یافت وباز جود و بخشش بی حدت از من دریغ مدار بزرگی ومهربانی کن ومرا به رحمت واسعه ات از شر دوعالم محفوظ بدار وزبانم را به ذکر خود گویا ساز ودلم را از عشق ومحبت بیتاب گردان وبر من منت گذار ودعایم مستجاب فرما. واز لغزشم بگذر وخطایم ببخش که تو خود به بندگان ا زلطف دستور عبادت دادی وامر به دعا فرمودی واجابت دعاراضمانت کردی اینک من به دعارو به سوی تو آوردم و دست حاجت به درگاه تو دراز کردم پس به عزت وجلالت قسم که دعایم مستجاب گردان ومرابه آرزویم که وصال تست برسان ومرا به فضل وکرمت نا امید مگردان واز شر دشمنانم از جن وانس کفایت فرما ای که از بندگانت بسیار زود راضی وخوشنود می شوی ببخش بر بنده ای که بجز دعا وتضرع به درگاهت مالک چیزی نیست که تو هرچه بخواهی به قدرت کامله ات البته می کنی ای که نامت دوای دردمندان عالم ویادت شفای بیمارانست وطاعتت بی نیازی از هر چه در جهان ترحم کن به حان کسی که تمام سرمایه اش امید تست واسلحه او چشم گریانیست . ای بخشنده کاملترین نعمت وای دفع کننده هر بلا ومصیبت ای نور دلهای وحشت زده در ظلمات فراق ای دانای علم ازل تا ابد بی آموختن درود فرست بر محمد و آل محمد وبا من آن کن که لایق حضرت تست ودرود ورحمت خدابر رسول گرامیش وامامان با برکات از اهل بینش وسلام وتحیت بسیار برآن بزرگواران باد .


نوشته شده توسط: کوثر

هوالشهید یکشنبه 85/9/12 ساعت 4:32 عصر

غروب است ،غروب روز هشتم فروردین ؛ اتو بوس مثل قایقی نه در دریای آبی ؛بلکه در دریای خاکی و دشتهای اطراف خرمشهر را می پیماید ، همسفران که انگار نه انگار تا چند دقیقه  پیش ، همه جوره باهم شوخی می کردند و یک لحظه آرام و قرار نداشتند هر یک ساکت و آرام؛ بغضی در گلو ا زشیشه اتو بوس به دور دست می نگرند . با آنکه اکثر آنها درزمان اوج در این منطقه اصلا به دنیا نیامده بودند و اولین با ر هم بود که پایشان به اینجا رسیده بود ولی مثل کسیکه چیزی را گم کرده اند با چشمانشان در منطقه چیزی را جستجو می کردند در همین حالات سیدی خوش سیما که به عنوان راهنمای کاروان بود وحتی خود اونیزجبهه را درک نکرده بود بلند شد و فقط چند کلمه گفت :

بچه ها !اینجا شلمچه است .....دیگر چیزی از حرفهایش یادم نیست .فقط صدای هق هق مسافران که شاید برای  نزدیکان خود هم اینطور گریه نکرده بودند فضا را پر کرد ، نمی دانستم برا ی چه ؟ ولی همه حس غریبی داشتند وفقط دوست داشتند خود را اینطور تخلیه کنند .

صدای ترمز اتوبوس نشانگر رسیدن به محل بود  و می بایست پیاده می شدیم بچه ها انگار که وارد خانه خود شده بودند کفشها را ناخودآگاه از پا می کندند شاید بیشتر شان برای اولین بار پا برخاک می گذاشتند دیگر اینجا کسی فکر حفظ قیافه و پرستیژ ش نبود : احساس می کردند هر چه اینجا خاکی تر باشند مقامشان بالاتر است .پاها که روی تیزی سنگریزه ها قرار می گرفت آدمی را به خودش می آورد که یادت نرود در کجایی و اینجا کجاست ؟

صداهای مجازی که فضا سازی شده بود انسان را به 20سال قبل بر می گرداند . معابر و سنگرها همه یادآورگوشه ای از آن حالات بود؛ معابر زوار را به جلو رهنمون می ساخت و اینطور وانمود می کردند که مبادا اینجا بایستی ؛ اینجا محل عبور است ؛ چیز ارزشمندی درانتظارت است . معبر تمام شده بود و همه درمقابل خود گنبدی سبز را می دیدند . اینجا بود  که کسی خود را محصور دیگری نمی کرد ؛ هر کس سعی داشت خودش را از مقابل چشمها دور  کندوخلوتی بیابد تا با خود خلوت کند . بعد ا زاین می توانستی جلوگاه واقعی عاشقان شهدا را در آنجا ببینی ؛ کسانیکه شاید به هیچ عنوان سنخیت و آشنایی با شهدا نداشتند خودرا به هزاران شهیدی که در اینجا به خاک افتاده بودند متعلق میدانستند ؛ اینجا بود که دیگر هر کسی از دنیا و زندگی پست دنیوی متنفر می شد ، اینجا بود که هر شخصی خود را شرمنده شهدا می دید ، اینجا بو د که هرکسی آرزو می کرد کاش تمام دارایی های خودرا می داد تا این لحظات تمام نشود: اینجا بود ........

براستی کاش که تمام شهر و کشورمان شلمچه بود .

برگرفته ا زنوشته های بسیجی عاشق انقلاب و اسلام


نوشته شده توسط: کوثر

سیمای عبادت یکشنبه 85/9/5 ساعت 3:41 عصر

سیمای عبادت

عبادت گمنام ترین انسان زمینی را مشهورترین فرد آسمانی می  کند .

عبادت ، جزیره کوچک شخص را به سرچشمه هستی وصل می کند .

عبادت تجدید عهد و پیمان با خداوند و تازه نگه داشتن حیات معنوی است .

عبادت پرکردن ظرف روح است با یاد خدا ، که  اگر با غیر او پر شود ظلم به گوهر انسانیت است .

الهی نامه

الهی ! ذوق مناجات کجا و شوق کرامات کجا.

الهی ! خوشا آنان که همواره بر بساط قرب تو آرمیده اند .

الهی ! عبادات ما قرب نیاورده بعد آورده است که:

((فویل للمصلین  * الذین هم عن صلوتهم ساهون))

الهی ! آن که سحر  ندارد از خود خبر ندارد .

الهی ! خوشا به حال کسانی که عبادت محبانه داردند .

(حسن زاده آملی )

 

 

 


نوشته شده توسط: کوثر

مناجات دوشنبه 85/8/22 ساعت 9:35 عصر

ای خدای کعبه !

مارا از خودمان تهی و آکنده از حضور خودت کن .

ای خدای خانه !

به زائرانی که بر در خانه ات آویخته اند بگو که ((این بابُ الله الذی منه یوتی ))

 ای خدای مکه !

کی می شود که میزبان حقیقی خانه ظهور کند و مکه را از دست غاصبان جاهل برهاند.

ای خدای مقام ابراهیم!

دست یابی به مقام ابراهیم کار آسانی نیست . حرفی از الفبای رفاقت ابراهیم  را به ما بیاموز و جرعه ای از جسارت ابراهیمی را در جانمان بریز .

ای خدای احرام !

توفیق ده که لباس اخلاق خویش را از تن فرو بریزیم و احرام اخلاق تو را بر تن کنیم . کاش می شد که هرگز لباس خویش باز نپوشیم . کاش می شد که همیشه محرم باشیم .

ای خدای صفا ومروه !

همه عمر سعی میان خوف و رجای را ارزانی بدار .

ای خدای زمزم !

خواستن و چگونه خواستن را به ما بیاموز و چشمه معرفت را از کویر وجودمان، زلال و لاینقطع بجوشان.

ای خدای بیت الله !

چشم ما را از سنگ و خاک بگیر ت و جاهلیت را از دامان اسلام و مسلمین پاک گردان .


نوشته شده توسط: کوثر

آغاز کار یکشنبه 85/8/21 ساعت 10:41 عصر

با سلام
به امید خدا می خواهم وبلاگی در این زمینه داشته باشم


نوشته شده توسط: کوثر


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
53941


:: بازدیدهای امروز ::
1


:: بازدیدهای دیروز ::
1



:: درباره من ::

سرزمین نور

:: لینک به وبلاگ ::

سرزمین نور


:: آرشیو ::

پاییز 1385



::( دوستان من لینک) ::

امیدزهرا omidezahra
نسیمی از بهشت ...
سلما

:: لوگوی دوستان من ::




:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو